نوشته های امید یعقوبی

۲۵ خرداد ۹۱ - آکواریوم

يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۵۶ ق.ظ

خراب کن، خورد کن ، آب راکد گندیدست ، خراب کن ، خورد کن ، حتا اگه تو ساختیش ، خاطره ها؛ اونا می مونن ،نگران اونا نباش ، خاطرها درونِ تو زندگی می کنن، تو خراب کن و نترس، خورد کن تا ققنوس ببینی ، تا از میان آواره ها جنگل ببینی، تو می ترسی ، نترس ، بدست میاری ، جدید . آتش بزن تا تولد ببینی . تو زیر فشار عرق می کنی، بو می گیری ، افکارت شروع به پیر شدن می کنن و می میرن ، نسلها می رن و میان و بعضی ها هنوز ، هنوز ، می ترسن که خراب کنن ، می خواهَن بسازن ، باور کن واقعا میخوان بسازن، نمی سازن ، چون همشون ترسواَن ، چون تو هَم ترسویی ، می ترسی افکارت رو از دست بدی ؟ می ترسی تنها بمونی ؟ پس می میری چون قاتلٍ زمانی ... بریز بیرون بذار شنا کنن. اون تو آکواریوم نساز پُر از ماهی مرده ... زنده ها هم مرده ببینن ؟ اینه نمایشی که برای اونا ترتیب دادی ؟ نمایشی از رقص مرده ها ، بر روی سطح آب . سطح ، سطح ، سطح ...

۹۳/۰۱/۱۷
امید یعقوبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">